گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن - عصر ناپلئون
فصل ششم
IV – موسیقی و نمایشنامه


در دوران انقلاب هر نوع موسیقی ترقی کرد. کافی بود سکه ای به آوازخوانی دوره گرد بدهید تا چند بار برای شما آواز بخواند، یا می توانستید به مردم ملحق شوید و بورژواها را با کارمانیول یا خواندن سرود «درست خواهد شد»1 بترسانید، یا مرزها را با سرود لامارسیز- که همه چیز آن غیر از عنوانش را روژه دولیل ساخت- بلرزانید. در کنسرت فدو2 می توانستید از آوازهای دومینیک گارا لذت ببرید- وی کاروزوی زمان خود بود، صدایش دلها و سقفها را به لرزه در می آورد، و به سبب برد صدایش در سراسر اروپا شهرت داشت. در دورة وحشت، 1793 ، کنوانسیون «سازمان ملی موسیقی» را افتتاح کرد و مبلغ 000/240 لیور سالانه به عنوان حق التعلیم ششصد دانشجو به آن اختصاص داد. حتی در شبی که روبسپیر تیر خورد، پاریسیها می توانستند برای تماشا نمایشنامة آرمید به اپرا بروند یا در اپرا ـ کمیک ماجرای پل و ویرژینی را ببینند.
اپرا هم طی انقلاب ترقی کرد. ژان- فرانسوالوزوئور (1760-1837) غیر از موفقیت در ساختن آهنگ برای نغمة عاشقانة برناردن دوسن-پیر، به موفقیت دیگری در همان سال در مورد تلماک اثر فنلون دست یافت، همة فرانسویان را با فریاد و وحشت لاکاورن، که هفتصد بار بر روی صحنه آمد، تکان داد؛ طی دورة رونق و اقتدار ناپلئون همچنان به کار مشغول بود، و آن قدر زنده ماند تا به برلیوز و گونو درس بدهد. اتین مئول (1763-1817) ظرف عمر کوتاهتری بیش از چهل اپرا برای اپرا- کمیک ساخت؛ در عین حال، ستایش خرد او که بر اساس همسرایی خوانده می شد (1793) و همچنین آهنگ عزیمت (1794) وی او را به صورت بت موسیقی عصر انقلاب درآورد.3
بزرگترین موسیقیدان فرانسه در انقلاب ماریا لویجی کارلوسالواتوره کروبینی نام داشت. وی در 1760 در فلورانس به دنیا آمد، و چنانکه خود گوید: «در شش سالگی شروع به آموختن موسیقی کردم و در نه سالگی به تصنیف پرداختم.» تا شانزده سالگی سه آهنگ مخصوص قداس،

1. caira ، از آوازهای معروف انقلابی. ـ م.
2. Feydeau ، تئاتری در پاریس که در دوران انقلاب شهرتی بسزا یافت. به افتخار ارنست فدو (1821-1873)، شاعر و نویسندة فرانسوی که نمایشنامه های جالبی هم نوشت نامگذاری شده است. ـ م.
3. در طی انقلاب، اصطلاح اپرا-کمیک (Opera-comique ) دیگر به مفهوم کمدی آهنگدار (موزیکال) نبود، و در مورد هر اپرایی به کار می رفت، خواه تراژیک، خواه کمیک، که شامل دیالوگ (گفتگو) هم بود. تئاتر اپرا-کمیک از این زمان به بعد با آکادمی موزیک در تهیة اپرای «جدی» رقابت می کرد. در همین زمان بود که آهنگسازانی مانند مئول در اپرای «آریودان» Ariodant (1799) بعضی از آهنگهای ارکستر را که چندبار با عده ای از اشخاص یا موقعیتهای نمایشنامه تکرار می شد تنظیم کردند؛ لایتموتیف بدین ترتیب شروع شد.

یک سرود در ستایش مریم، یک ته دئوم (سرود نیایش خدا و عیسی)، یک اوراتوریو1 و سه کانتات (آواز)ساخت. در 1777 لئوپولد، مهیندوک سخاوتمند توسکانا، دربارة او مدد معاشی مقرر کرد تا نزد جوزپه سارتی در بولونیا به تحصیل بپردارند؛ در چهار سال، کروبینی استاد ترکیب کونترپوان شد. در 1784 او را به لندن دعوت کردند، ولی در آنجا کارش بالا نگرفت، و در 1786 به پاریس بازگشت، و جز دوره ای کوتاه، تا پایان عمر (1842) در آن اقامت کرد. در آنجا، در نخستین اپرای خود به نام دموفون سبک با نشاط ناپلی را که عبارت از تابع قرار دادن حکایت و ارکستر نسبت به آهنگ بود ترک گفت و از گلوک پیروی کرد و به دنبال «اپرای بزرگ» رفت که در آن، آهنگ تابع تکامل مطلب و پیرو موسیقی ارکستر و همسرایی بود. بزرگترین موفقیت او در پاریس در دورة انقلاب عبارت بود از لودوئیسکا (1791) و مده (1797). در اثر مشهور دیگری به نام دوروز (1800) دورة پرزحمتی را در زمان ناپلئون آغاز کرد. در زمان این شهاب ثاقب دوباره یادی از او به میان خواهیم آورد.
در دورة انقلاب، در پاریس بیش از سی تماشاخانه وجود داشت، و تقریباً همة آنها در شبهای متوالی، حتی در دورة وحشت، پر از تماشاچی بود. بازیگران در نتیجة انقلاب از محدودیتهای که از مدتها پیش به وسیلة کلیسا ایجاد شده بود آزاد شدند؛ آنها به تکفیر اعتنایی نمی کردند، و از محرومیت اجسادشان از گورستانهای مسیحی بیمی نداشتند. اما تابع سانسور شدیدتری بودند(1790-1795) : کنوانسیون مقرر داشت که هیچ نمایشنامة کمیک نباید دارای قهرمانی از طبقة اشراف یا احساسات و عواطف وابسته به آنها باشد ؛ تئاتر به صورت آلت تبلیغات دولت درآمد. کمدی به سطحی پایین تنزل کرد، و تراژدیهای جدید پیرو خط انقلاب و همچنین پیرو وحدتهای کلاسیک شد.
به طور معمول، بازیگران عمده مشهورتر از سیاستمداران بودند، و بعضیها مانند فرانسوا- ژوزف تالما از محبوبیت بیشتری برخوردار بودند. پدر تالما مستخدمی بود که بعداً دندانساز شد؛ به لندن رفت؛ کارش بالا گرفت؛ و پسر خود را برای تحصیل به فرانسه فرستاد. فرانسوا پس از پایان تحصیل بازگشت و دستیار پدر شد. انگلیسی آموخت؛ به مطالعة آثار شکسپیر پرداخت؛ نمایشنامه های او را دید؛ و به گروهی از بازیگران فرانسوی که در انگلیس بازی می کردند پیوست. در بازگشت به فرانسه، وارد کمدی ـ فرانسز شد، و نخستین بار در 1787 در شخصیت «سعید» در یکی از تراژدیهای ولتر بازی کرد. پیکر متناسب، سیمای کاملاً کلاسیک، موی پر پشت و تیره و چشمان درخشان و سیاهش باعث پیشرفت او شد، ولی طرفداری او از انقلاب او را در نظر بیشتر افراد گروه- که وجود خود را مرهون لطف پادشاه می دانستند منفور ساخت.
در سال 1785 تالما تصویری دید به نام سوگند هوراسها اثر داوید، و تحت تأثیر قدرت



<598.jpg>
حکاکی: فرانسوا ـ ژوزف تالما (کتابخانة نیویورک سوسایتی)


. Oratorio ، قطعة موسیقی با شعر که معمولا دربارة موضوعهای دینی ساخته شود. ـ م.

هیجان انگیز آن تصویر و مطابقت دقیقش با لباسهای قدیم قرار گرفت. از این رو درصدد آن برآمد که همان واقعیت را در مورد لباسهایی که بر روی صحنه از آنها استفاده می کرد اعمال کند. وی همکاران خود را به شگفتی انداخت، زیرا با پیراهن رومیان قدیم و با کفش بی رویه و ساق وبازوی عریان ظاهر شد تا نقش پروکولوس را در نمایشنامة بروتوس اثر ولتر بازی کند.
وی با داوید دوست شد، و تحت تأثیر شور و هیجان انقلابی او قرار گرفت. هنگامی که در نمایشنامه ای از ماری- ژوزف دوشنیه، به نام شارل نهم، نقش شارل را بازی می کرد (4 نوامبر 1789)، قسمتهای مخالف سلطنت را با چنان شور و حرارتی ایفا کرد که بیشتر تماشاچیان و بسیاری از اعضای گروه خود را، که هنوز تا حدی نسبت به لویی شانزدهم وفادار بودند، به وحشت انداخت. در عبارات مزبور، شارل نهم به صورت پادشاه جوانی مجسم شده بود که شب قبل از کشتار سن بار تلمی، فرمان قتل عام1 را صادر کرده بود. با پیشرفت انقلاب، کشمکش میان «سرخها» و «سیاهها» در گروه او و در میان تماشاچیان به اندازه ای بالا گرفت که منجر به دوئل شد، و تالما، مادام وستریس (بازیگر عمدة تراژدی) و دیگر بازیگران، از کمدی- فرانسز که مورد لطف شاه بود بریدند و گروه مخصوص خود را در «تئاتر جمهوری فرانسه» در مجاورت پاله ـ روایال (قصر سلطنتی) تشکیل دادند. در آنجا تالما، با بررسی تاریخ و شخصیت و لباس هر یک از اشخاص نمایشنامه هایش، هنر خود را بهبود بخشید. وی برای تطابق هنر تغییر احساس یا فکری با سیمایش، تمرین می کرد؛ آهنگ بلند گفتارهای خود و ارائة اغراق آمیز احساسات را تقلیل داد؛ و سرانجام به صورت استاد مسلم هنر خود درآمد.
در 1793 گروه سابق، که اینک نامش به تئاتر دولاناسیون (تئاتر ملت) تغییر یافته بود، نمایش دوست قوانین را که با طنز و استهزائی جالب علیه رهبران انقلابی درست شده بود روی صحنه آورد. در شب 3-4 سپتامبر همة گروه را توقیف کردند. گروه تالما سانسور شدیدی را پذیرفت : نمایشنامه های راسین ممنوع شد؛ کمدیهای مولیر را تغییر دادند یا قسمتهایی از آنها را حذف کردند؛ عنوانهای اشرافی- حتی مسیو و مادام- را از نمایشنامه های مجاز انداختند؛ و تصفیة مشابهی را در همة تماشاخانه های فرانسه خواستار شدند. پس از سقوط روبسپیر، بازیگران توقیف شده را آزاد کردند. در 31 مه 1799، به همان نسبت که انقلاب به پایان دورة خود نزدیک می شد، گروه قدیم و جدید را به کمدی- فرانسز ملحق کردند، ومرکز آن را در «تئاتر- فرانسز» پاله- روایال دادند، جایی که امروزه هنوز پایدار است و کارش رونق گرفته است.

1. در این شب، شارل نهم فرمان قتل پروتستانهای فرانسه را صادر کرده بود (شب 24 اوت 1572). ـ م.